زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
بناست بعد تو با غـصههات پیـر شوم برای خـاطر تو حـاضـرم اسـیر شوم بـیا کـمی بـنـشـیـن تا تو را نگـاه کـنم چه عاشقانه گـذشته است زندگـانی ما جـدا نـبــود تـن و روح آســمـانـی مـا بـرادر و پـدر و مــادرم شـهـیـد شـده نگـاه کـن دل از غـصـههـا لـبالـب را کـسی نـدیـده بـدون حـسـین زیـنب را کسی خدا نکـند جـنگ را شروع کـند عـزیز فـاطـمهای و تـمام حـاصل من غـم جـدایی تـو شـد حـسـین قـاتـل من بیا حسین از این دشت کـینه برگردیم چگـونه قـافـلـه را بعـد تو اداره کـنم؟ برای دل نگرانی خود چه چاره کنم؟ بـیـا اجـازه بـده تا که من فـدات شـوم |